کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام

شاعر : امیرحسین آکار     نوع شعر : مدح و مرثیه     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

در شهر کسی نیست عـزادار نباشد            مَحرم نشود چـشم گر آب دار نباشد

بی نام تو هرگز گرهی واشدنی نیست            با روضه تو معـجـزه دشوار نباشد


در حلقۀ زنجیر تو نوکر شدنی نیست            هرکس که در این ماه گرفتار نباشد

قدر دو کلاف اشک نوشتم که بگویم            اربـاب بـعـید ست خـریـدار نـبـاشد

هر جای جهـان سفره‌ای افتاد ندیدم            دست پـسر فـاطـمه در کـار نـباشـد

گاهی ته یک چاه خودش اول راه ست            یـوسف نـشود تا سـر بـازار نـباشد

گـفـتم سر بازار دلـم رفت به کـوفه            مسـلـم به چه امـیـد سـرِ دار نبـاشد

جایی که همه در پی خلخال یتیم‌اند            جــای نـــوۀ حــیــدر کـرّار نـبـاشـد

امکان لگد برتن و پهلو و کمر هست            حتی اگـر اینجـا در و دیـوار نـباشد

شیطان سر انگشت سنان معجزه دارد            مردی که سه شعبه بزند جایزه دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر جهت انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد زیرا تار بودن اشک نشانگر اشک دار بودن چشم نیست!!

در شهر کسی نیست عـزادار نباشد            مَـحـرم نشود چـشـم اگر تـار نباشد

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا عليه‌السلام و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

با اینهمه آهنگـر مشغول سه شعـبه            مسلـم چه کند فکـر عـلـمـدار نباشد

بیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید.

امکان لگد برتن و پهلو کمر هست            حتی اگـر اینجـا در و دیـوار نـباشد

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلن مفعول فاعلن قالب شعر : مسمط

در کـوچه بی‌کـس و، تـنها روانه‌ام            در اوج غـربت است، سیر شبانه‌ام

در کـوفـه یـاد تـو، مــاه یـگــانــه‌ام            این شـهـر بـی‌حـیـا، شـد آشـیـانـه‌ام


هـر دم کـنـم نـدا، کـوفـه میا حسین

درهای خـانه را، بر من بـبـسـته‌اند            از آل مصطفی، حرمت شکـسته‌اند
از بهر قـتـل من، هر سو نشسته‌اند            سر رشـتۀ ولا، از خود گـسـسته‌اند
ای پـور مرتـضی، کوفه میا حسین

من وارث عـلـی، در کـوفـۀ غــمـم            بی‌یاور و غریب، در شهـر مـاتـمم
مـعـنـای بی‌کـسی، در اهل عـالـمـم            گـردیـده یـا حـسـیـن، ذکـر دمـادمـم
ای عـشـق اولـیـا، کـوفه میا حـسین

مردی نبود و من، مهـمان یک زنم            شب طی شد و رسید، پایان مانـدنم
دیدم پس از نـمـاز، در بین دشـمـنم            تـیـر و سنان بُوَد، گـل های گـلـشنم
با تو کـنـم نـوا، کـوفـه میا حـسـیـن

من یک تـنه به یک، لشکـر برابرم            شهری ز دشمنان، شوریده بر سرم
هرگز نشد حریف، آن خصم کافرم            دشمن به مکر خود، بگرفته پیکرم
ای مـظـهـر خـدا، کوفه میا حـسـین

اکنون به روی بام، بـنـمـا نـظاره‌ام            سـوسـوی یـاد تـو، بـاشـد سـتـاره‌ام
مـن کُــشـتـۀ تـو بـر، دارالامــاره‌ام            بـشـنـو به نالـه این، ذکـر دوبـاره‌ام
بـنـگـر سـر مـرا، کـوفه میا حـسین

: امتیاز

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : مصطفی هاشمی نسب نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

از ســرِ دار بـه دلــدار نـگـاهـی دارد            آه این مرد چه چـشمان پُـر آهـی دارد

زیر لب زمزمه دارد که گرفـتار شدم            به ره مکـه هـر از گـاه نگـاهـی دارد


مثل حیدر دلش از کوفه به درد آمده است            روی بام است ولی میل به چاهی دارد

با لب پُر ترکش غـرق تـمـنا می‌گفت:            سخن آخـر من، سوی تو راهی دارد؟

همۀ حرف من این است میا کوفه حسین            کوفـه بهـر تـو خـیـالات تـبـاهی دارد

تو به همراه خودت اهل و عیالی داری            کوفه امـا سـر راه تو، سـپــاهـی دارد

بیـشـتر از هـمه دلـواپس زینب هـستم            بـیـن این قـوم مـپـنـدار پـنــاهـی دارد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

همه بهر علی اصغر پی تیر سه پرند            یک نفر نیست بگوید چه گناهی دارد؟

قصد دارند عزیزان تو را خوار کنند            پس نیا، که حَرمت عزت وجاهی دارد

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

تن بی‌سر شده چون بیکس و بی‌یار شود            بـازى دسـت اراذل ســر بـازار شـود

تـرسم این است بـلایى که سر من آمد            بین گـودال سرِ جـسم تو تکـرار شود


من ندیدم سرِ خونى نشده در این شهر            کـودک و پـیر کسى وارد دربار شود
سـنـگ از بـام کُـنـد کـار عـمـود آهـن            همه سرها به خـدا مثل عـلـمـدار شود
سر هر کوچه کمى از بدنم ریخته است            خـاک راه پــسـر حـیــدر کـرار شـود
سر دروازه حـسین منـتظرات می‌مانم            تا که اى نیـزه نشین لحظۀ دیدار شود
حـنـجــر پـاره شـده ارثـیـه پـهـلـو شد            نوک نیزه اثرش چون نوک مسمار شود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و عدم رعایت شأن اهل بیت حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید. در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد 1ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق و عربستان بسیاری این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است 2ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟  پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

پوشیه چادر و خـلخال، الـنگو معـجر            هـمـه را کـوفـۀ نـامـرد خریـدار شود

سر بر نیزه و سنگ و چقدر چشم چران            دخـتران فـاطمه بد جـور گرفتار شود

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

ز درد غربت تو شهر،غرق آهم شد            نگـاه گـرمِ تو از دور در نگاهم شد

همین که نام تو بُردم شکست دندانم            سـلام دادم و تـنها هـمین گـناهم شد


چه زود مـردم کـوفه عـمارتم دادند            بلـند مرتبه قصری که قـتلگـاهم شد

وفـای امّت کوفی نماز مغـرب بود            عـشا نـیامده این قـوم سـدّ راهـم شد
فریب مردم پیمان شکن نباید خورد            میا که بیعـت نامـردمان سـپاهم شد
تمام شهـر مرا از امان خود راندند            به غیر خانۀ طوعه که سرپناهم شد
چه سخت غربت شب را به روز آوردم            زلال صورت ماهت،هلال ماهم شد
به این امید که گودال، قسمتت نشود            به کوچه‌ای ته گودال، حربگاهم شد
تـنـم قـنـاره قـصـابـخـانـه‌هـا را دیـد            گمان کنم که همین با تو وعدگاهم شد
از این اراذل و اوباش هرچه می‌آید            زمـان هـرزگـی دشـمـن تـبـاهم شد
قسم به چادر زینب میا به کوفه حسین            و بی‌حیاتر از این خصمِ روسیاهم شد
ترا به فـاطمه سوگـند سیدی برگرد            ببین که نیزۀ غربت چو تکیه گاهم شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل انطباق با روایات معتبر تغییر داده شد زیرا همانگونه که در تمام کتب مقاتل معتبر آمده است سر حضرت مسلم به شام ارسال شد. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

سرم قـنـاره قـصـابـخـانـه‌ها را دیـد            گمان کنم که همین با تو وعدگاهم شد

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند.

سخن ز کشتن و تمرین سر بریدن بود            و شـاهـد سخـنـی نـاسـزا الـه‌هم شد
ز گوشوار و گـلـوبند حـرفها دارند            که وقت غارت معجر دگر فراهم شد

بیت زیر به دلیل عدم رعایت قافیه که رکن اصلی شعر است تغییر داده شد، همانگونه که قبلا متذکر شده ایم ضمایر متصل جزء حروف روی قافیه نیست لذا کلمۀ «مرهم» با کلمات « سپاه، حربگاه، نگاه، روسیاه، تباه و ...» هم قافیه نیست!!

ترا به فـاطمه سوگـند سیدی برگرد            که زخم سینه زهرا بدون مرهم شد

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : امیر علوی زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

کوفه همان شهری که مسلم کوچه گردش بود           کوفه همان شهری که تنها طوعه مردش بود

یک پـیـر زن تـنهـا پـنـاه نالـه‌هایم بود           خون دل و اشکِ بصر تنها غذایم بود


ایـنـهـا فـقـط آقـا بــیـا آقـا بــیـا کـردند           بیعت شکـستـند و مرا تنها رها کردند

شهـر ریـا و فـتـنـه و عـیـاش ها کوفه           پُر گـشته از ولگـردها کلاش ها کوفه

چیزی که من دیدم ریا و بی‌حیایی بود           ظاهر خـدایی بود باطن بی‌خدایی بود

گـفـتم بیا آقا سـفـیـرت را حلالـش کن           نعـم الامیری و اسیرت را حلالش کن

دیگر رسیده جان من بر لب پـشـیمانم           آقا به جان خـواهرت زینب پـشـیـمانم

آقا به جـان مـادرت جـان عـمـوی من           بـرگـشـتـنت گـشـتـه تـمام آرزوی من

برگرد تا روی سرِ خود سایبان داری           تا یک قمر دور و بر این کاروان داری

مـسـلم فـدای قامت اکـبـر شود برگرد           زود است آهوی حرم بی‌سر شود برگرد

اینجا کسی فکر تو و نیلوفرانت نیست           اینجا بجز شمشیر چیزی میزبانت نیست

بی‌سـر شـدن پـای تو آقـا آرزویـم بود           در لحظۀ آخر دو چشمت روبرویم بود

من از سـر دارالامـاره داد خواهم زد           تنها فـقـط اسم تو را فـریاد خواهم زد

تـقـدیـر مسلم تـشـنـگی بود و لب پاره           سـر بـر در دارالامــاره تـن به قـنـاره

: امتیاز
نقد و بررسی

برگرد تا روی سرِت خود سایبان داری          تا یک قمر دور و بر این کاروان داری

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

دیدم که در شب لشگر اوباش ها مستند           حرف از سر عباس بود و شرط می‌بستند

حرف از گلوی اصغر و تیر و کمان هم بود           در پشت بامی سنگ در دست زنان هم بود

حرف ازطلا و درهم و سوغات زیور هست           خورجین برای بردن و آوردن سر هست

این مردها از غارت معجر نمی‌ترسند           از غارت خـلخـال از دختر نمی‌ترسند

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

گریه‌هایم می‌شود از شـرمساری بیشتر           هر دقـیقه می‌شود این بی‌قـراری بیشتر

جای این زخم زبان ای کاش تنها می‌زدند           طعنه از هر تیغ دارد زخم کاری بیشتر


هرچه سنگین می‌شود بار خجالت در دلم           می‌شـود بـاریـدن ابـر بـهـاری بـیـشـتر

بیشتر در کوچه سنگش می‌زنند این بام‌ها           هرچه می‌آید به کوفه صوت قاری بیشتر

هر قَـدر من نا امیـدم در میان شهر غـم           حـرمـلـه دارد ولی امـیـدواری بـیـشـتر

خارِ در چشمم اگر چه تیغ هاشان شد ولی           از سه شعبه می‌رود بر چشم خاری بیشتر

گرچه در دارالعماره خون من را ریختند           از سرم هر کوچه دارد یادگاری بیشتر

از اسیری خودم در کوفه فهمیدم حسین           می‌کشند اینجا عزیزان را به خواری بیشتر

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

گوشواره گرچه دارد دخـتر شهـر طمع           از پدر می‌خواهد اما گـوشواری بیشتر

مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام

شاعر : علی رضوانی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نـفـس کـشیـدن او به شماره افـتـاده            کـنار چـشـم کـبـودش سـتاره افـتاده

بزرگ مردی خود را به او نشان میداد            همین که طوعه پی راه چاره افتاده


کنار غربت اشکش مکرراً ذکر            حـسـین گـوشۀ لـب‌های پـاره افتاده

اذان شد و سرش از پیکرش زمین افتاد            شـبـیه طـفـل که از گاهـواره افـتاده

اذان ظهر شد و پیکـر بدون سرش            بـه زیـر سـایـۀ تـلـخ مـنـاره افـتـاده

فقط به خاطر افتادن حسین ز اسب            سـرش ز سـردرِ دارالإمـاره افـتاده

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

برای خـنده مردم دم غـروب تـنـش            از این قـناره روی آن قـناره افـتاده

چـقدر مسلم غـمدیده را صدا می‌زد            عزیز فاطمه وقتی که دست و پا می‌زد

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : رضا رسول زاده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : متفاعلن فعولن متفاعلن فعولن قالب شعر : غزل

دل بی‌قـرار من می‌تپد از فراق یاری            که نوشـته‌ام بـیاید، به دیـار بی‌قـراری

چو به عشق پا نهادم، همه هستی‌ام فنا شد            تن من به تیغ و شمشیر و سرم به چوب داری


دل من ز بی‌وفایی، سر من ز سنگ کینه            بشکسته‌اند هر دو ز بلای عشق، آری

ز لبم بود روان خون شبیه یم به کاسه            ز دو دیده‌ام روان اشک شبیه آبشاری

دل من بسوزد از آن که به اهل بیت عصمت            بزنند سنگ از بام نکـنند غـمگـساری

شب و روز کاروانت چو یکی شود به کوفه            تو به سویشان نظاره ز فراز نیزه داری

: امتیاز

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : داریوش جعفری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

در آسمان بی‌کسی‌ام یک ستاره نیست            غربت نشین کوفه‌ام و راهِ چاره نیست

طوفان کینه‌ها شده راهی در این دیار            دریای غـصه‌های دلم را کناره نیست


آه ای حسین فاطمه برگرد از این مسیر            در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

جایی که نور حق به دلِ مردمش نرفت            جای طلوعِ نورِ تو ای ماهـپاره نیست

از عهد خوش مرا به بلندی کشانده‌اند            مهمان که جای او سرِ دارالعماره نیست

کس نیست گوید این سرِ مهمانِ کوفه است            جای تـنـش دگر سرِ میخِ قـناره نیست

این حـرف آخـرم نکـند بـشـنود رباب            حتی که رحمشان به سرِ شیرخواره نیست

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

اینجا تـمام در پیِ خـلخـال و زیـورنـد            بحثی در این میانه به جز گوشواره نیست

هر صحبتی ز آب و گُل و باغشان دروغ            نیت به غیرِ رأس تو و مشک پاره نیست

آماده گـشـته کوفه که غـارتگـری کند            فـرقی میانِ پـیرهن و گاهـواره نیست

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : عالیه رجبی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

مـنـم تـجـسّـم شـیـری به دام افـتـاده            به دام جـمـعـیـتـی بـد مــرام افـتـاده

چنان پُراست شکمهایشان زمال حرام            که از سر هـمه عـشـق امـام افـتاده


هجوم زخـم به جانم نـشـسته و بدنم            شـبـیـه فـاطـمـه در ازدحـام افـتـاده

میان شهر مسلمان نـمای مُسلم کش            غریب در مـلاء خاص وعام افتاده

چه خوابها که برای عقیله‌ات دیده‌اند            زبـان بـرای بـیـان از کـلام افـتـاده

زبس هوای تو را پرورانده‌ام درسر            که از تـنـم به هـمـیـن اتـهـام افـتاده

منم که باهمۀ جان به شوق پابوست            سـلام کـرده و از روی بـام افـتـاده

هـزار شکـر می‌مـیـرم و نـمی‌بـیـنم            به خاک، جـسم تو بی‌احـترام افتاده

: امتیاز

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل مثنوی

وقـتی نـفـس از سیـنه بالاتـر نـیـاید            جز هِق هِق از این مردِ غمگین بر نیاید

خـیـلی بـرایِ آبـرویم بـد شد ایـنجـا            آنـقـدر بـد دیـدم که در بـاور نـیـاید


در را خودم بر رویِ دشمن باز کردم            گـفتم به طوعه تا که پشتِ در نیاید

سوگند خوردم در مدیـنه بعدِ زهـرا            خـانـمِ خـانه پـشتِ در دیـگـر نـیـاید

دیر است اما کاش می‌شد تا عـقـیله            شهرِ تـنـور و خار و خاکـستر نیاید

بر پُشتِ دستم میزنم دیدی چه کردم            هرکـس بـیـاید مـادرِ اصـغـر نـیـاید

ای کوفه باتو آرزویم رفت از دست            بـی‌آبـروها آبـرویـم رفـت از دسـت

از بس که زخمم می‌زدند از حال رفتم            بـینِ جـمـاعت بودم و گـودال رفـتم

با سنگهای خود سرِ من را شکستند            انگشتِ بی‌انگـشـترِ من را شکستند

وای از دلِ زینب چه می‌آید سرِ او            وقتی که انگـشتر زِ دستت در نیاید

یا لااقـل دنـبالِ این هـشـتاد خـانـوم            نـامـحـرمی با خـیـزرانِ تَـر نـیـایـد

بالا سرت وقتی که گودالت شلوغ است            هرکـس بیـاید کـاشـکی مـادر نـیاید

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت های معتبر حذف شد؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

در کوچه‌ها بر خاک‌ها رویم کشیدند            در را شکستند و به پهلویم کـشیدند

در پیشِ زنهاشان غرورم را شکستند            با پا زدنهاشان غرورم را شکـستند

عمامۀ من را که غارت کرد نامرد            با نیـزه‌ای آمد جـسارت کرد نامرد

ای کاش می‌شـد لحـظـۀ آخـر نـیاید            یا سـاربـان دنـبـالِ انـگـشـتـر نـیاید

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است همراه بودن فرزندان مسلم بن عقیل با وی مستند نبوده و در منابع و مقاتل معتبر نیامده است و مغایر روایات معتبر است چنانچه شیخ صدوق در امالی مجلس ۱۹ ص ۱۴۳، علامه مجلسی در بحارالأنوار جلد ۴۵ صفحه ۱۰۰، شیخ عباس قمی در نفس المهموم ص ۱۳۲ و منتهی الآمال ج۲ ص ۷۴۶، مقتل جامع ج ۲ ص ۶۴۰ و دیگر کتب معتبر آمده است این دو کودک پس از شهادت سیدالشهدا در کربلا به اسارت درآمدند و ابن زیاد دستور داد آنها را در زندان کوفه نگاه دارند.

دو کـودکم دیـدنـد بر جـانِ من اُفتاد            دو کـودکـم دیـدنـد دنـدانِ من اُفـتـاد

طـفلانِ من دیدند طـفـلانت نـبـیـنـند            آقا جـسـارت را به دنـدانت نبـیـنـند

ضمنا این شعر علاوه بر مباحث تاریخی و مقتلی از نظر قواعد شعری نیز ضعیف است زیرا اصولاً در شعر غزل مثنوی ابتدای شعر غزل است و بعداً ابیات بصورت مثنوی آورده می‌شود اما اینکه در ادامه اشعار مثنوی مجدداً سه بیت با قافیۀ غزل آورده نشود می‌تواند نشانه ضعف شعر باشد« لازم به ذکر است غالب شعر غزل مثنوی در شعر شعرای بزرگ نیست و قالب جدیدی است که چندی است بعضی از شعرا در این قالب شعر می‌سرایند و بعضی از اساتید شعر غزل مثنوی را به نوعی نشانۀ ضعف سراینده می‌دانند که نتوانسته است مضامین مورد نظر خود را در همان غالب شعری که آغاز کرده است ادامه بدهد»

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

من پیک عشق هستم و نامه بر حسین             دوم فــدایـی حــرم خــواهــر حـسـیـن

لـب تـشـنـه‌ام ولی نـزنـم لـب بـه آبـها             سیراب می‌شوم فـقـط از ساغر حسین


گرد و غبار چهره‌ام امضا نموده است             مسلم جبین نسوده به غیر از درِ حسین

فـطرس کجاست تا بـبـرد این پیام را؟             بـاید سـلام من بـرسـد محـضر حسین

دلـواپــسـم بـرای الـنــگـوی دخـتـرش             دلـواپـس ربــودن انـگــشـتـر حـسـیـن

مثل تـنـور لحـظـه به لحـظـه گـداخـتم             نـقـشـه کـشـیـده‌انـد بـرای سـر حـسین

روی قـنـاره تـشـنۀ صوت حجـازی‌ام             تا که علم شود نوک نی مـنـبـر حسین

پـائـین پـای اکـبـر او مـدفـن مـن است             در کـوفـه نیست مـقـبـرۀ نوکـر حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد روائی و تاریخی تغییر داده شد؛ زیرا اولین شهید انقلاب کربلا فردی بنام سلیمان است که نامۀ حضرت را به بصره برد و ابن زیاد قبل از آمدن به کوفه در بصره او را شهید کرد و سپس به کوفه آمد.

من پیک عشق هستم و نامه بر حسین             اول فــدایـی حــرم خــواهــر حـسـیـن

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد! لازم به ذکر است در زمان دستگیری و شهادت حضرت مسلم هیچ صحبتی از کشتن سیدالشهدا و غارت و ... نه در بین مردم و نه حتی در دارالأماره کوفه نبوده است چنانچه ابن زیاد در پاسخ وصایای مسلم پاسخ می­دهد « حسین هم اگر به کوفه نیاید با او کاری ندارم » مردم نیز بخاطر تهدیدهای ابن زیاد و ترس از جانشان مسلم را تنها گذاشتند و او را یاری نکردند.جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

خولی و شمر از عددی حرف می‌زنند             حرف از دوازده شد و از حنجر حسین

زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت

شاعر : اسماعیل شبرنگ نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

تـنهـاتـرین غریب کجایی پسر عمو            کُـشته مرا هـوای جـدایی پسر عمو

زخـمـی‌تـرین سـتـارۀ دارالامـاره‌ام            آمـاده‌ام بـرای رهـایـی پـسـر عـمـو


فریاد می‌زنم که به اینجا سفـر نکن            دیگر مرا نمانـده صدایی پسر عمو

امشب همه فدایی و فردا همه فرار!            در عهد کوفه نیست وفایی پسرعمو

از بچه‌های فاطمه فرمان نمی‌بـرند            اینجا اسیر جور و جفایی پسر عمو

یک پیر زن به داد دل خسته‌ام رسید            بر زخم من رسانده دوایی پسر عمو

شرمنده‌ام از این که نوشتم بیا حسین            دارم به لب دعا که نیایی پسر عمو

راهـی شـده دلـم به تـمـنـای دیـدنت            بـا کـاروان کـرب‌و‌بلایی پسر عمو

بختش بلند آنکه دلش جای عشق توست            مسلم ستاره‌ای به بلندای عشق توست

: امتیاز

مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام

شاعر : حسین شمسائی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

سلام ما به حسین و سفـیر عـطـشانش            که در اطاعت جانان، گذشت از جانش

به آن غریب‌ترین سربه‌دار وادی عشق            به مسلم بن عـقیل و دو نـور چشمانش


به عزم شب شکن و همّت علی‌وارش            به صبر و قوّت قلب و شکـوهِ ایمانش

میان معرکه، چون کوه محکم و نستوه            ستاده در بَرِ اهـریـمنان به کف جانش

تمام شهر پُر از دشمن است و می‌بارد            نفاق و فـتـنه ز بارو و بـام و ایـوانش

در آستان مُحرّم، به خاک و خون غلتید            منای کـوفـه بـبـیـنـید و عـید قـربانـش

طـلایـه‌دار بــزرگ قــیــام عــاشــورا            فـدای نهضت سرخِ حسین شد، جانش

: امتیاز

مدح و شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام

شاعر : مجتبی شکریان نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

شهر در امن و امان است همه خوابیدند            مردمـانی که غـریـبی تو را می دیـدند

صبح شمشیر کشیدی و رجز میخواندی            لشگری رو به رویت بود و همه لرزیدند


همه گـفتند علی دست به شمـشیر شده            وَه که بین تو و حیدر همه در تردیدند

یا علی گفتی و گفتی که علی بود یکی            این جماعت همگی منکر این توحیدند

میهمان بودی و از بام تو را سنگ زدند            چـقَـدَر بـهـر پـذیـرایـی تو کـوشـیـدنـد

وقت بیعـت تو طبیب تب کوفی بودی            صبح اما هـمگی نـسخـۀ تو پـیچـیـدنـد

گریه میکردی و گفتی که میا کوفه حسین            همه بر حرف پُر از گریه تو خندیدند

شب تو را از کف پایت به سر دار زدند            و ملائک هـمگی پای تو را بـوسیـدند

: امتیاز

ذکرهای سقائی شهادت حضرت مسلم بن عقیل و فرزندان او

شاعر : محمد مسکین، محمد رنگچان نوع شعر : ذکر سقائی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 

پخش سبک ۳                                 (به سبک دل تو را من اگر شکستم )

دو طفل بی کس، ز مسلم زار            به دست حارث، شده گـرفـتار

ز ظـلـم آن خـصـم آل اطـهـار            گـفـتند او را، به چـشم گـریان

************* بند دوّم *************

ای دشمن دون، رحمی به ما کن            یتیم و زاریم، خوف از خدا کن

بـابـا نـداریـم؛ مـا را رهـا کـن            مکُش تو ما را، در این بیابان

**شعر از: محمد مسکین**

********************************************

پخش سبک ۱۶                           ( به سبک : شه دین به همره یاوران)

دو عـزیـزِ مـسـلـمِ مـه لـقـا (۲)            دو غــــریـب وادیِ نــیـــنــــوا

دو نــهــال گــلــشــن کــربــلا            شـده پــرپـر از سـتـم ای خــدا

********** بند دوّم *********

دو اسیر دست جـفا و کین (۲)            دو صغـیر و کودکِ دل غـمین

دو یـتـیـم و بی‌کس و بی‌معـین            دو حـزیـن مـضـطـر و مـبـتلا

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۲۲               پخش سبک ۳۹                   ( به دو سبک مختلف)

یـتـیـمان مـسلـم، ز مـاتـم حـزیـنـنـد            ز داغ پـدر، سـوگـوار و غـمـیـنـنـد

ز هجـران مادر، به محنت قـرینـند            به غربت جان در راه دین می‌سپارند(۲)

**************  بند دوم  **************

صغـیر و غـریب و بـدون معـیـنـند            بـه کـوفـه اسـیـر عــدوی لـعـیـنـنـد

فــدائـی مــظـلــومـی شــاه دیــنــنـد            به غربت جان در راه دین می‌سپارند(۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

 

پخش سبک ۲۹                               فرزندان مسلم                       

دو عـزیزِ نـازنین (۲)            مَـه جـبـین و بی‌قـرین

یــادگــارِ مُــسـلــمـنـد            آن سفـیرِ شاهِ دین (۲)

«هر دو زار و مضطرند            دل غمین مـادرند»(۲)

********** بند دوّم *********

دو یتـیمِ دل غـمین (۲)            بـی‌پـنــاه و بـی‌مـعـین

دو گــلِ مـــحـــمّــدی            پرپر از جفا و کین (۲)

«هر دو زار و مضطرند            دل غمین مـادرند»(۲)

********** بند سوّم *********

کـودکـان نازنــیـن (۲)            بی ­پـنـاه و دل غـمـیـن

یـــادگــار مــسـلـم آن            جان نـثار بی ­قـرین (۲)

«عـتـرت پـیـغـمـبـرند            دل غمین مادرند» (۲)

********** بند چهارم *********

نـو گـلان بـاغ دین(۲)            پـرپـر از جـفـا و کین

بـی­ گــنــاه و نــاتـوان            زار و بی­ کس و حزین(۲)

«عـتـرت پـیـغـمـبـرند            دل غمین مادرند» (۲)

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

پخش سبک ۴۴                                  (به سبک: حسین جان حر نالانم)

تو ای مسلم، بیا بنگر(۲)            دو طفلانت، چو گل پرپر

ز هجـرانت، به چـشم تـر            به دل دارند، غم مادر(۳)

********** بند دوّم *********

شده کـوفـه، چو غـم خانه            بـــرای آن، دو دُردانـــــه

فـــدا کــردنــد مـــردانـــه            چو جان در دین پیغمبر(۳)

**شعر از: محمد رنگچیان**

********************************************

: امتیاز
نقد و بررسی

توضیح مهم: بر اساس روال معمول سایت به دلایل: ۱ــ تطابق بیشتر اشعار با روایات معتبر ۲ ــ رعایت بیشتر اصول و فنون شعر همچون رعایت قافیه و ... ۳ ــ رفع ایرادات یا ابهامات معنایی و محتوایی؛ در اشعار بالا نیز تغییراتی داده شده و اصلاحاتی صورت گرفته است اما با توجه به توافق با شعرای محترم و دست اندرکاران اشعار سقائی؛ در این مورد خاص « اشعار سقائی» از  ذکر ریز تغییرات و اصلاحات صورت گرفته خوداری شد.« لازم به ذکر است که سبک سقائی مربوط به هیأت های عزاداری همدان است که در سال ۱۳۹۰ به عنوان اثر معنوی استان همدان ثبت ملی شد»

زبانحال مسلم بن عقیل با امام علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن قالب شعر : غزل

روی تو را به چشم دل، از سر دار دیده‌ام           جانب مکه پر زند جان به لب رسیده‌ام

حرمت جان شکسته‌ام در دل خون نشسته‌ام           تا که به دست بسته‌ام نار غمت کشیده‌ام


دیده به شعله دوختم لحظه به لحظه سوختم           هستی خود فروختم عشق تو را خریده‌ام

تن به قـضا سپـرده‌ام منّت تـیـغ بـرده‌ام           بلکه تو خـنده‌ای کنی پای سر بـریـده‌ام

تا بزنم ز زخم تن بوسه به خاک مقدمت           کوچه به کوچه می‌رود جسم به خون طپیده‌ام

از سر بام بر زمین چون تن خود نیفکنم؟           من که ز خاک کوچه‌ها بوی تو را شنیده‌ام

هست امیدم از درت بعد تو نزد خواهرت           شود کـنـیـز دخـترت دخـتر داغـدیـده‌ام

از تو جدا نزیـستم پیش رویت گـریستم           من سـر دار، نـیـستم نـزد تو آرمـیـده‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

روی تو را به چشم دل، از سر درا دیده‌ام           جانب مکه پر زند جان به لب رسیده‌ام

زبانحال مسلم بن عقیل با امام علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

دهانم خشک و جسمم غرق خون و دیده دریایی           عجب کردند اهل کوفه از مهمان پذیرایی

همان‌هایی که در این شهر گرداندند رو از من           فـراز بام‌ها در چشمشان گشتم تمـاشایی


سرم را برد قـاتل هدیـه از بهـر عبیدالله           تنـم در کوچه‌هـا گردیده گـرم راه‌پیمایی

به جسمم تا که ممکن بود آمد زخم روی زخم           نبـودی کوفیان را بیـشتر از این توانایی

رسیده ضربه‌ها بر سینه و پهلو و بازویم           بیا بنگر که مسلم پای تا سر گشته زهرایی

از آن ترسم که چون‌آیی نبینم ماه رویت را           ز بس از چشم گریانم عطش بگرفته بینایی

اگرچه رنگ خون زیباست بر روی شهید اما           تماشا کن که روی من به خون بخشیده زیبایی

تـمام شب کـنار کوچه‌ها تنها تو را دیدم           خدا داند نکردم لحظه‌ای احساس تنهایی

بیـا نامردی و پستی اهـل کوفه را بنگر           که بهر کشتن یک تن کند شهری صف‌آرایی

سزد میثم به یاد کام عطشان و لب خشکم           کند تا جان به تن دارد به اشکِ دیده، سقّایی

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» حتی سایت نخل میثم بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

به جسم تا که ممکن بود آمد زخم روی زخم           نبـودی کوفیان را بیـشتر از این توانایی

تمام شبت کـنار کوچه‌ها تنها تو را دیدم           خدا داند نکردم لحظه‌ای احساس تنهایی

زبانحال مسلم بن عقیل با امام علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل

لبم خشک و دلم کانون آتش، دیده دریایی           سرِ بشکسته از سنگم به خون بخشیده زیبایی

بیا ای یوسف زهرا تو مسلم را تماشا کن           که سردادن به راه توست، شیرین و تماشایی


نبایـد مَرد بین دشمنـان گرید، بیا بنگـر           که در یک شهر دشمن بر تو می‌گریم به تنهایی

تمام خانه‌ها شد بسته بر رویم، خدا داند           چقدر در کوچه‌های کوفه کردم راه‌پیمایی

به جان مادرت زهرا میا کوفه که می‌بینم           شود پرپر به پیش دیده‌ات گل‌های زهرایی

میا کوفه که می‌ترسم به پیش دیدۀ زینب           کند بر نی سرت هم دل‌ربایی، هم دل‌آرایی

میا کوفه که می‌بینم سرت را با عزیزانت           میـان دشمنـان داریـد بـزمِ گردِ هـم‌آیـی

میا کوفه که می‌بینم برای طفلِ عطشانت           کند با اشکِ خجـلت دیدۀ عباس، سقایی

میا در کوفه ای چشم خدا! زیرا که می‌بینم           شرار تشنگی می‌گیرد از چشم تو بینایی

اگـر میـثم ره و رسم گدایی را نمی‌داند           ندیده از تو ای مولا به غیر از لطف و آقایی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انطباق بیشتر با مقتل معتبر تغییر داده شد

تمام خانه‌ها شد بسته بر رویم، خدا داند           سه شب درکوچه‌های کوفه کردم راه‌پیمایی

مدح و مرثیۀ امام محمد باقر علیه السلام

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

کـوهى ز درد بر سر شانه کشیده‌ام            گـشتم ولى بـراى تو یـارى ندیـده‌ام
ذکـر قـنوت هاى نـمازم عوض شده            کوفه میاست ذکر سحـر تا سپـیده‌ام


هر جا که رو زدم به در بسته خورده‌ام            دور تمـام شهـر به عشقـت دویـده‌ام
نذر نگـاه دو على ات این دو هدیه‌ام            قـربـان خـاک پـاى رقـیه حـمـیـده‌ام
گفتم به طوعه هرچه که شد پشت در میا            چون داغـدیدۀ غـم یک قـد خمـیده‌ام
در کوچه‌هاى شهر تنم ریخته حسین             از هر کجا که رد شده‌ام ضربه دیده‌ام

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

ذکـر قـنوت هاى نـمازم عوض شده            کوفه میاست ذکر سحـر تا سپـیده‌ام

نـذر نگـاه دو عـلى ات این دو پسر            قـربـان خـاک پـاى رقـیه حـمـیـده‌ام

گفتم به طوعه هرچه که شد پشت در میا            چون داغـدیدۀ غـم یک قـد خمیده‌ام

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات مستند حذف شد، اینگونه مطالب جدای از اینکه تحریفی است بعضاً بعضی از مطالبشان وهن و توهین به اهل بیت هم محسوب می شود و به هیچ وجه شایسته نیست اینگونه خیال بافی ها در مجالس اهل بیت مطرح شود. جهت کسب اگهی بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

تاثیر ضربه‌هاى لگد روى دنده‌هاست            از مادرت بپـرس دگـر من بریـده‌ام
دیدم یکى سه شعبه مخصوص میخرد            در فکر چشم و سینه و حلقى دریده‌ام
پشت قـباله زن خـولى سر شماست            با گوش خویش قول و قرارى شنیده‌ام
اینان به سر بریدن من قانع نیستـند            بـنـگـر لـبـاسـهـاى بـریـده بـریـده‌ام

یک عمر زحمت پدرت را هدر مده            دلـواپـس عـقـیـلـۀ قـامـت رشـیـده‌ام
گفتا زنى که کهنه شده چادرم چه غم            نقـشـه براى چـادر زینب کـشـیـده‌ام
حاجیه خانم است و بزرگ مدینه است            چـادر شبـیـه چـادر ایـشان نـدیـده‌ام